حضرت مادر از تهران زنگ زدهاند که «به چه کسی رای میدهی؟». مادر من، جزو فعالین چهار سال یکبار نیست، یک زن خانهدار کاملا معمولی است. طبق دستهبندیهای خیلی از دوستان «نخبه» و «با سواد» و «روشنفکر»، جزو «عوام» حساب میشود. آرمان خاصی ندارد، مگر به قول خودش «عاقبت به خیری همهی جوونهای مملکت». این را لازم نیست از فعالیتهای سنتی و خیریهاش، فهمید. خیلی اوقات شده که مشغول آشپزی یا کار دیگری است و انگار که فکرش مشغول باشد، این آرزویش را به شکل دعا به زبان بیاورد، به صورت ناخودآگاه.
زنگ زده است میپرسد به چه کسی رای میدهی؟ میگوید به روحانی رای بده، سفید نده، میرحسین هم خیلی خوبه ولی فایدهای نداره اسمش را نوشتن، به روحانی رای بده. ادامه میدهد که رای را هم نشمارند، به هر حال سختتر میشود کارشون با رای دادن «ما». بعد اسم یک سری از اقوام (که خیلیهایشان به شدت سنتی و ساکن مذهبیترین شهر کشور هستند) را ردیف میکند که آنها و «ما» همه به روحانی رای میدهیم و یک سری حرف دیگر.
همین *«ما»* گفتن این زن سنتی و معمولی و به زعم بسیاری از «نخبگان روشنفکر و مدرن»، عامی، برای من از صادقانه ترین و سیاسیترین کنشها و رفتارهای این روزها است. و از همانجایی میآید که باید! از میان «مردم» معمولی، بی هیچ لقب دانشگاهی و اتوریتهی خاصی! از دل خود مردم، از دل معمولی ترین خانهها، آشنا ترین خیابانها!
1 comment:
Hello. And Bye.
Post a Comment