Sunday, July 20, 2014

و باز هم ...

حرف با تو زیاده. خیلی هاش رو گفتیم. خیلی بیشترش مونده که می گیم. فک کردم این آهنگ فرهاد خیلی بهتر می تونه حرفا رو بگه. تو گوشمه و دارم واست پیاده می کنمش. جهت اطلاع (البته که ممکنه بدونی) شعر از شهیار قنبری.
رستنی‌ها کم نیست،
من و تو کم بودیم،
 
خشک و پژمرده و تا روی زمین خم بودیم

گفتنی‌‌ها کم نیست،
من و تو کم گفتیم،
مثل هذیان دم مرگ از آغاز چنین درهم و برهم گفتیم.

دیدنی‌‌ها کم نیست،
من و تو کم دیدیم،
بی‌سبب از پاییز جای‌ میلاد اقاقی‌ها را پرسیدیم.

چیدنی‌ها کم نیست،
من و تو کم چیدیم،
وقت گل دادن عشق روی دار قالی‌،
بی‌سبب حتی پرتاب گل سرخی‌ را ترسیدیم.

خواندنی‌‌ها کم نیست،
من و تو کم خواندیم،
من و تو ساده‌ترین شکل سرودن را در معبر باد
با دهانی‌ بسته وا ماندیم

من و تو کم بودیم،
من و تو اما در میدان‌ها اینک اندازه‌ ما می‌خوانیم

ما به اندازه‌ ما می‌بینیم
ما به اندازه ما می‌چینیم
ما به اندازه‌ ما می‌گوییم
ما به اندازه‌ ما می‌روییم

من و تو 
کم نه که باید شب بی‌‌رحم و گل مریم و بیداری شبنم باشیم
من و تو
خم نه و درهم نه و کم هم نه که می‌باید با هم باشیم

من و تو
 حق داریم در شب این جنبش نبض آدم باشیم
من و تو
 حق داریم که به اندازه‌ ما هم شده با هم باشیم

گفتنی‌‌ها کم نیست



No comments: